جدول جو
جدول جو

معنی عشوه دان - جستجوی لغت در جدول جو

عشوه دان
عشوه داننده. ناز و غمزه دان. آشنا بطریق کرشمه و عشوه:
کو بتی کز عشق او یک شهر جان افشانده اند
زرّ و سر بر عشوۀ آن عشوه دان افشانده اند.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از توشه دان
تصویر توشه دان
خورجین، ظرفی یا جایی که توشه را در آن بگذارند، کیسه، خورجین، کنف، توشدان، حرزدان، راویه، جراب
فرهنگ فارسی عمید
وسیله ای که پوشه ها و دفاتر مربوط به یک موضوع را در آن می گذاشتند
فرهنگ فارسی عمید
(چَ / چِ بَ)
عشوه سازنده. دلربا و دلفریب. (ناظم الاطباء). آنکه عشوه بکار برد. عشوه کار. عشوه زن. (فرهنگ فارسی معین) :
هفت و نه این صنم عشوه ساز
عقل فریب آمد و برنانواز.
امیرخسرو
لغت نامه دهخدا
(شَ / شِ)
ابتر. باله. قلع. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). مطهره. (زمخشری). مزود. (دهار). خورجین و تنچه و کیسه ای که در آن آذوقه گذارند. جائی که در آن زاد نهند. انبانی که در آن غدای سفر نهند، جامه دان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ کَ دَ)
رشوت دادن. پاره دادن. (یادداشت مؤلف) :
هرچه اندوختم این طایفه را رشوه دهم
بوکه در راه گروگان شدنم نگذارند.
خاقانی.
کعبه مرا رشوه داد شقۀ سبزش
تاننهم مکه را ورای صفاهان.
خاقانی.
خاقانی اگر رشوه دهد خال لبش را
ملک دو جهان خواهد و کمتر نپذیرد.
خاقانی.
گرگ چون رشوه داده بود ز پیش
جست حق القدوم خدمت خویش.
نظامی.
و رجوع به رشوت دادن و رشوت و رشوه شود
لغت نامه دهخدا
(خَ / خِ رُ شَ کَ دَ)
فریب دادن. فریفتن. گول زدن: من ندانستم که کار این قوم بدین منزلت است و عشوه دادند مرا به حدیث ایشان و راست نگفتند. (تاریخ بیهقی ص 585). پس اگر عشوه دهد کسی که حیلتی باید ساخت که مسعود بر جناح سفر است... نباید خرید. (تاریخ بیهقی). خردمند آن است که به نعمتی وعشوه ای که زمانه دهد فریفته نشود. (تاریخ بیهقی).
گفتی که چو وقت آید کارت به ازین سازم
این عشوه مده کآنگه افسوس گرت خوانم.
خاقانی.
گر فلکت عشوۀ آبی دهد
تا نفریبی که سرابی دهد.
نظامی.
سیره ای دارد عجب در دلبری
عشوه پیدا بوسه پنهان میدهد.
عطار.
لاجرم هیچ کدام شخص بر امیر و پیشوای خویش دلال نتواند و دیگری او را عشوه ندهد. (جهانگشای جوینی).
خوابست همی که مینماید
یا عشوه همی دهد خیالم.
سعدی.
دوش لعلش عشوه ای میداد حافظ را ولی
من نه آنم کز وی این افسانه ها باور کنم.
حافظ.
عشوه دادند که بر ما گذری خواهد کرد
دیدی آخر که چنین عشوه خریدیم و برفت.
حافظ.
عشوه میداد که از کوی وفایت نروم
دیدی آخر که چنان عشوه خریدیم و برفت.
حافظ (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از توشه دان
تصویر توشه دان
ظرفی یا جایی که توشه را در آن گذارند، خرجین کیسه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عشوه ساز
تصویر عشوه ساز
دلربا، دلفریب، عشوه کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جزوه دان
تصویر جزوه دان
جرده دان جلدی مقواییچند پوشه را در آن جا دهند کارتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رشوه دادن
تصویر رشوه دادن
پاره دادن بلکفت دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عشوه کنان
تصویر عشوه کنان
پخسان ناز کنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عشوه دادن
تصویر عشوه دادن
((~. دَ))
فریب دادن، گمراه کردن، فن آموختن، رمز آموختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رشوه دادن
تصویر رشوه دادن
لرشوةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از رشوه دادن
تصویر رشوه دادن
Bribe
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از رشوه دادن
تصویر رشوه دادن
soudoyer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از رشوه دادن
تصویر رشوه دادن
rüşvet vermek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از رشوه دادن
تصویر رشوه دادن
رشوت دینا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از رشوه دادن
تصویر رشوه دادن
kutoa hongo
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از رشوه دادن
تصویر رشوه دادن
สินบน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از رشوه دادن
تصویر رشوه دادن
ঘুষ দেওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از رشوه دادن
تصویر رشوه دادن
賄賂する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از رشوه دادن
تصویر رشوه دادن
뇌물을 주다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از رشوه دادن
تصویر رشوه دادن
omkopen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از رشوه دادن
تصویر رشوه دادن
לשוחד
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از رشوه دادن
تصویر رشوه دادن
menyuap
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از رشوه دادن
تصویر رشوه دادن
रिश्वत देना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از رشوه دادن
تصویر رشوه دادن
sobornar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از رشوه دادن
تصویر رشوه دادن
subornar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از رشوه دادن
تصویر رشوه دادن
行贿
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از رشوه دادن
تصویر رشوه دادن
łapówkować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از رشوه دادن
تصویر رشوه دادن
давати хабар
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از رشوه دادن
تصویر رشوه دادن
bestechen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از رشوه دادن
تصویر رشوه دادن
подкупать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از رشوه دادن
تصویر رشوه دادن
corrompere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی